استخرهای پاکیزه

« بولوار استخر‌های پاکیزه گواه و آفریننده‌ی نخستین عشق من است که در دوران کودکی و پسربچه‌گی و نوجوانی چشیده‌ام، ولی افسوس، عشقی بی‌امید و ناکامیاب! نینا واراکینا و من در کوچه‌ی تلگراف‌خانه نزدیک [...]

What I Know About Solid Comfort Is About To Come To A Horrific End

تا قبل از برگشتنم سال‌ها بود خواب نمی‌دیدم. درست‌ترش این است که صبح‌ها رویاهایم یادم نمی‌آمد. از وقتی برگشتم نمی‌شود بخوابم و اغلب کابوس نبینم و همه‌ی جزئیاتش تا ساعاتی بعد از بیداری مشغولم نکند. [...]

مثل اون قورباغه که از ته چاه بالا میومد

این وبلاگ شاید به زحمت سالی پنج‌بار به‌روز می‌شه. باقی مدت خرابه. سالی یک‌بار به  سر من می‌زنه  روبه‌راه‌اش کنم و هربار به دنبال تعمیر حداقل سه‌تا یادداشت آخرم می‌پره؛ و من از رو نمی‌رم. مثل حالا.

نوشتن را شروع کنید و اینتر را بزنید